پیروزی بر شب

ساخت وبلاگ
در این وبلاگ داستانها،شعرها، نمایشنامه ها و ترانه های کودکان و دیگر آثار مرا ملاحظه می کنید.(آثار خوب نویسندگان کودک و نوجوان نیز در این وبلاگ منتشر می شوند.)از طریق شماره همراه ۰۹۳۸۰۴۳۱۶۱۱ با خوانندگان عزیز در تماس هستم.با شماره ۰۹۳۶۲۹۰۴۰۰۶ می توانید در واتساپ پیام بفرستید.استفاده از مطالب این وبلاگ  با ذکر منبع و نام نویسنده مجاز  است.مهری طهماسبی دهکردی پیروزی بر شب...
ما را در سایت پیروزی بر شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tkoodakan بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:28

چهارشنبه هفدهم خرداد ۱۴۰۲ ساعت 11:10 توسط مهری طهماسبی دهکردی |  سگ کوچولو و پروانهسگ کوچولو توی پارکبو می کشه، می گردهروی گل های زیباپروانه پیدا کردهیکی دید و بهش گفت:هاپو چرا می گردی؟الان تو یک دوست خوبهمین جا پیدا کردیسگ کوچولوهاپ هاپ هاپپروانه را صداکرداما پروانه ترسیدیهو بال ها را واکردپرید و رفت تو هواسگ کوچولو تنها شدبازهم مشغول بازیکنار اون گل ها شدشاعر: مهری طهماسبی دهکردی پیروزی بر شب...
ما را در سایت پیروزی بر شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tkoodakan بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:28

چهارشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۴۰۲ ساعت 9:10 توسط مهری طهماسبی دهکردی |  به نام خداخرگوشک و کلاغ خبرچیننقش ها:خاله قصه گوکلاغخرگوشکروباهصحنه یک جنگل زیباست با گل ها و درختان زیبای بهاری. صدای ملایم ریزش آب و نوای پرندگان به گوش می رسد. نور ملایمی شبیه نور خورشید هنگام طلوع صحنه را روشن می کند. کلبه ای در گوشه صحنه هست،خانم قصه گو که لباس محلی روستایی به تن دارد،پنجره ی کلبه را بازمی کند و می گوید:به به! چه صبح قشنگی!چه گلهای رنگارنگی!آسمون چه آبیه!هوا چه قدر عالیه! سلام سلام آی بچه ها،آی گلها و آی غنچه ها،خوش اومدین به پیش ما.یه سؤال دارم می پرسم ببینم کی جوابِ درست میده(نفسی تازه می کند.) به درختان و منظره جنگل اشاره می کند:این جا جنگل سرسبز قصه هاس. توی جنگل حیوانات مختلفی زندگی می کنند. کی می تونه اسم چندتا از این حیوانات را برای ما بگه؟(قصه گو سعی می کند با بچه های تماشاگر حاضر در سالن ارتباط برقرار کند و آنها را در گفتگو شرکت دهد. پاسخ را از بچه ها می گیرد. ادامه می دهد:بچه های عزیزم،خوشگلای تمیزم،حالا که می دونید توی جنگل چه حیواناتی زندگی می کنند،براتون یه قصه میگم.یه قصه از حیوونای همین جنگل سبز و زیبا. اما برای شروع قصه اول باید بگم به نام خداوند بخشنده ی مهربان. درسته؟(پاسخ بچه ها)قصه گو:آفرین بچه ها! حالا قصه را با نام و یاد خدای مهربون، خالق زمین و آسمون شروع می کنم.یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود.پشت یک کوه بلند،جنگلی بود سبز و قشنگ، پر از گُلای رنگارنگ،تو اون نبود شیرو پلنگ،کلاغی بود زبر و زرنگ،خرگوشی بود ناز و قشنگ... صدای کلاغی بلند می شود:قارقار خبردار از خواب غفلت بیدار پیروزی بر شب...
ما را در سایت پیروزی بر شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tkoodakan بازدید : 46 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:28